شعر
-
1404/2/17
خوش باش که هر که راز داندداند که خوشی، خوشی کشاند شیرین چو شکر تو باش شاکرشاکر هر دم شِکر…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/16
کجاست ساقی جان تا به هم زند ما رابروبد از دل ما فکر دی و فردا را چنو درخت کم…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/15
ای در ما را زده شمع سرایی درآخانه دل آن توست خانه خدایی درآ خانه ز تو تافتهست روشنیی یافتهستای…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/14
من رسیدم به لب جوی وفادیدم آن جا صنمی روح فزا سپه او همه خورشیدپرستهمچو خورشید همه بیسر و پا…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/13
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان راتو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/12
ای مطرب دل برای یاری رادر پرده زیر گوی زاری را رو در چمن و به روی گل بنگرهمدم شو…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/11
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا راچنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را منم ای برق رام تو…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/10
توی که بدرقه باشی گهی گهی رهزنتوی که خرمن مایی و آفت خرمن هزار جامه بدوزی ز عشق و پاره…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/9
امروز چرخ را ز مه ما تحیریستخورشید را ز غیرت رویش تغیریست صبح وجود را به جز این آفتاب نیستبر…
بیشتر بخوانید » -
1404/2/8
قبله امروز جز شهنشه نیستهر که آید به در بگو ره نیست عذر گو وز بهانه آگه باشهمه خفتند و…
بیشتر بخوانید »