شعر

1404/2/14

غزل شماره184

من رسیدم به لب جوی وفا
دیدم آن جا صنمی روح فزا

سپه او همه خورشید‌پرست
همچو خورشید همه بی‌سر و پا

بشنو از آیت قرآن مجید
گر تو باور نکنی قول مرا

قد وجدت امراه تملکهم
اوتیت من کل شیء و لها

چونک خورشید نمودی رخ خود
سجده دادیش چو سایه همه را

من چو هدهد بپریدم به هوا
تا رسیدم به در شهر سبا

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا