شعر

1404/2/12

غزل شماره 113

ای مطرب دل برای یاری را
در پرده زیر گوی زاری را

رو در چمن و به روی گل بنگر
همدم شو بلبل بهاری را

دانی چه حیات‌ها و مستی‌هاست
در مجلس عشق جان سپاری را

چون دولت بی‌شمار را دیدی
بسپار بدو دم شماری را

ای روح شکار دلبری گشتی
کاو زنده کند ابد شکاری را

ای ساقی دل ز کار واماندم
وقت است بده شراب کاری را

آراسته کن مرا و مجلس را
کآراسته‌ای شرابداری را

بزمی‌ست نهان چنین حریفان را
جانی‌ست دگر شراب‌خواری را

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا